Yazahra

  • خانه 

#غزه

15 شهریور 1404 توسط فهیمه شکاری گیسی

🖥دست‌های دو برادر
❤️روایت‌های زنانه از غزه

📝نصفه‌شب بود. توی بیابان، زن‌ و بچه و همه‌ی دار و ندار زندگی‌اش را گذاشته بود کناری، تا بیاید پی کمک. سرما و دردهای وضع‌حملِ زن، کشاندش سمت نور آتشی. نور، مال درخت بود. درختی که مثل هیچ‌کدام از درخت‌های دنیا نبود و عین خورشید نور می‌داد و شده بود مَهبِطِ وحی. رسیده‌نرسیده‌، صدا آمد:

_فَخلَع نَعلَیک. پابرهنه جلو رفت.
_چوب‌دستی‌ات را بنداز. انداخت و شد مار.
_دستت را در گریبان ببر. بُرد. سفید و برّاق بیرونش آورد.

معجزه‌ها را که یکی‌یکی نشانش دادند، فرمان رسالت رسید: «برو پیش فرعون که سرکشی کرده.»

موسی، جا خورد. افتاد به دعا. جفت همان درخت که عین هیچ‌کدام از درخت‌های دنیا نبود و وحی از میانش کلمه می‌شد برای رسولِ اولوالعزم، پشت سرِ هم دعا کرد. برای شرحِ صدر دعا کرد. برای آسان‌شدنِ رسالت دعا کرد. برای باز شدن گره زبانش، برای همه چیزهایی که فکر می‌کرد توی معرکه‌ی با «فرعونِ سرکش» نیازش می‌شود، دعا کرد. ولی هنوز کارش می‌لنگید. هنوز دستش پُر نبود. هنوز محکم نبود. دلش رفت روی هارون. برادرِ بزرگ‌ترش. دعای اصلی را شمرده‌شمرده به زبان آورد: «هارون را همراهم بفرست. پشتم را به او گرم کن.»

آیه‌ی جدیدی نازل شد:

قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ
خدا فرمود: «به‌زودی پشتت را به برادرت گرم می‌کنیم و شما را بر آن‌ها مسلط می‌سازیم. به‌برکت معجزه‌هایمان، به شما دست‌درازی نمی‌کنند. شما و پیروانتان، پیروزِ میدان می‌شوید.» قصه به اینجا که رسید، انگار همه‌ی دنیا را به موسی دادند.

این‌که چرا دو برادر غزه‌ای به‌جای تخت، روی موزائیک‌های بیمارستان دراز کشیده‌اند و قطره‌قطره سِرُم می‌ریزد توی رگ‌هایشان، چرا همه‌ی تن‌شان از انفجار، سیاه و خونی و خاک‌گرفته است، چرا سروصداهای دور و اطراف نمی‌گذارد کمی بخوابند، چرا مادری ندارند که بالای سرشان دعا بخواند، این‌که خانه و کس‌وکارشان چه شده و داغ کدام مصیبت بیشتر روی زخم‌شان قاشق می‌اندازد، خیلی مهم نیست. عین همه سختی‌های عالَم رد می‌شوند. مهم، دست‌های دو برادر است که گره خورده توی هم. پشتِ هم ایستاده‌اند برای معرکه‌ای که وسطش هستند. برای زمین‌زدنِ فرعون سرکشی‌ که لگدهای آخرش را می‌زند. وقتی دو برادر پشت‌شان به‌هم گرم است، زخم‌هایشان زودتر خوب می‌شود. دو برادر امیدوارند به چیزی که خدا قولش را به موسی و هارون و همه‌ی پیروان‌شان داد: اَنتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُون.

📝سیمین پورمحمود، رسانه «ریحانه»؛
💬مجموعه روایت «می‌نویسم تا صدای غزه باشم»

مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

Yazahra

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس